ترکیببندی در طراحی
مطالعۀ ترکیببندی برای هر هنرمند تازهکاری امری مهم است. با وجود اینکه بعضی از هنرمندان به ترکیببندی تصادفی اعتقاد دارند، امّا ترکیببندی پویا به دقت زیادی در انتخاب اشیاء و چینش آنها در فضایی که تصمیم به کشیدن آن داریم (که به آن «پلان تصویر» گفته میشود)، نیاز دارد. زمانی که تصمیم میگیریم طرحی را بکشیم، میبایست چندین سؤال را از خود بپرسیم: این طرح چه پیامی برای بیننده دارد؟ هدف آن چیست؟ چه چیزی را باید به طرح اضافه کنیم تا پیام را واضحتر نمایش دهد؟
گاهی اوقات با نگاه کردن به یک طرح احساس میکنیم که چیزی در آن طرح درست نیست. با وجود آنکه بیشتر قسمتهای طرح درست به نظر میرسد و اصول طراحی در آن به درستی رعایت شده است، امّا در مجموع نگاه کردن به آن، احساس بدی را در بیننده ایجاد میکند. طرح توجه ما را به خود جلب نمیکند و بهراحتی به سراغ طرح بعدی میرویم و به جستجو برای یافتن تجربهای خوشایندتر و جذابتر میپردازیم.
تمامی طرحها با یک ایدۀ ساده شروع میشوند. کار پایانی میتواند همان ایدۀ اولیه باشد یا آنکه رشد یافته و به کاری قوی و پُرمایه و ترکیببندی پویا تبدیل شده باشد. برای به دست آوردن کیفیت پویا باید ترکیببندی را با دقت فراوان انتخاب کرد و اصول مناسبی را برای چینش آن در نظر گرفت. برای هر ترکیببندی ابتدا باید سوژه و پیام آن را معین و سپس عناصر اولیهای را که مایلیم بر آنها تأکید کنیم مشخص سازیم و در نهایت عناصری را که اهمیت کمتری دارند، انتخاب کنیم.
فراموش نکنید که این طرح شماست و شما مجوز هنری دارید که برای بهبود کیفیت ترکیببندی بنا به نظر و سلیقۀ خود بخشهایی را حذف، تغییر اندازه یا حتی تغییر شکل دهید. سعی کنید که به دنبال «پُر کردن» فضاهای خالی نباشید، زیرا عناصر نامربوط باعث ایجاد پریشانی و سردرگمی میشوند. اگر مدت زمان مناسبی را برای برنامهریزی ترکیببندی در نظر بگیرید، نتیجۀ کار باعث خشنودی و رضایت حس زیباشناسی بیننده شده و از طرف دیگر تجربهای لذتبخش برای شما خواهد بود.
انتخاب نقطۀ دید
بعد از انتخاب ترکیببندی طرح، باید در مورد نقطۀ دید تصمیمگیری کنید. نقطۀ دید به موقعیت فیزیکی چشم طراح در برابر مدل گفته میشود. نقطۀ دید به دو عامل اساسی بستگی دارد: زاویۀ دید (جهت دیدن ــ راست، چپ یا روبهرو) و ارتفاع دید (بالاتر یا پایینتر بودن چشم نسبت به مدل). پس از آنکه دربارۀ این دو عامل تصمیمگیری کردید، نقطۀ دیدتان میبایست تا پایان کار ثابت بماند. همچنین این نقطۀ دید نباید نسبت به هیچکدام از عناصر مدل تا پایان کار تغییر کند، چرا که تغییر زاویۀ دید یکی از عناصر طراحی، بر روی کل ترکیببندی تأثیر میگذارد.
انتخاب فُرمت
دو فُرمت معروف عمودی (که به عنوان پرترِیت شناخته میشود) و افقی (که به عنوان لَندِسکِیپ شناخته میشود) عمومیترین شکل فرمت را تشکیل میدهند. اما هنرمندان هر فرم دیگری مانند مربع، بیضی، دایره و حتی طرحهایی را بدون فرمت خاص، استفاده میکنند. با وجود آنکه بعضی فرمتها برای ترکیببندیهای خاص مناسبترند، با تنظیم صحیح ترکیببندی میتوانید از هر فرمتی برای ترکیببندی خود استفاده کنید. از طرحهای کوچک شده استفاده کنید و فرمتهای مختلف را برای ترکیببندی خود امتحان و سپس بهترین حالت را برای طرح پایانی انتخاب کنید.
روشهای اصلی ترکیببندی
یک ترکیببندی موفق چشم بیننده را به درون آن هدایت میکند و بر نقطۀ جذابیت یا نقطۀ کانونی تأکید دارد. با وجود آنکه عوامل زیادی بر ترکیببندی مؤثرند، امّا مهمترین و اساسیترین عامل، نحوۀ چیدن عناصر درون ترکیببندی است. ما از روشنی و تاریکی، عمق (نمایش فاصله یا فضای سهبُعدی) و خطوط (مسیر یا جهتی که چشم دنبال کند)، استفاده میکنیم تا حرکت و جریان طبیعی را در بین عناصر ایجاد کنیم. تکنیکهایی وجود دارند که میتوانید با استفاده از آنها جذابیت بیشتری به ترکیببندی بدهید. بعضی از آنها بر اساس شکل حروف الفبا هستند و بعضی دیگر بر اساس فرم، شکل و خط.
میانۀ طلایی
ترکیببندی بیشتر کارهای کلاسیک براساس قانون میانۀ طلایی ایجاد شده است. میانۀ طلایی همچنین با عنوان نسبت طلایی نیز شناخته شده است. در مصر و یونان باستان تمامی کارهای زمینشناسی توسط یک عاملِ ثابت انجام میشد. این عامل برای اولین بار توسط یک ریاضیدان ایتالیایی به نام فیبوناچی (Fibonacci) در قرن سیزدهم کشف شد. میانۀ طلایی و یا 1.618 یک عامل ثابت در سری اعداد تکراری با تناسب ثابت: 1، 1، 2، 3، 5، 8، 13، 21، 34، 55، 89، 144 است. با اضافه کردن عدد آخر به عدد ماقبل آن، عدد جدید این سری به دست میآید. به عنوان مثال 55=34+21 و 89=34+55 و به همین ترتیب ادامه پیدا میکند. با تقسیم کردن هر عدد بر عدد ماقبل، عددی نزدیک به عدد 1.618 به دست میآید. نزدیکترین نتیجه به عدد 1.618، جفت عدد 55 و 89 است که تقریباً خود عدد 1.618 به دست میآید. در هنرهای زیبا برای تقسیمبندی فضاها از این دو عدد، بیشترین استفاده را میبرند.
تقسیمبندی نمای تصویر
در کنار میانۀ طلایی، روشهای بسیار دیگری هم وجود دارند که میتوان از آنها برای تقسیمبندی چشمنواز و جایگیری عناصر درون ترکیببندی استفاده کرد. بهطور مثال «اصل سوم»، با تقسیم کردن طول و عرض نمای تصویر، یک شطرنج را به عنوان راهنمای جایگیری عناصر مختلف ترکیببندی، ایجاد میکند. بعضی هنرمندان آن را میانۀ طلایی ساده شده مینامند. در صورتی که این نامگذاری صحیح نیست، چون این «اصل سوم»ها به درستی تناسب 1:1.618 نیستند.
پس از ایجاد الگوی شطرنجی سه در سه، میتوان هر خانه را مجدداً به همان روش تقسیمبندی کرد تا انتخابهای بیشتری برای قرار دادن اجسام بیشتر داشت. تقاطع خطوط عمودی و افقی در این ترکیببندیها محل مناسبی برای جایگیری اجسام درون ترکیببندیاند (به جای قرار دادن مستقیم آنها در مرکز). روش دیگر تقسیمبندی نمای تصویر استفاده از خط اریب و زاویۀ قائمه است.
تقارن و عدم تقارن
تقارن به تعادل و تشابه شکلها در دو طرف یک خط گفته میشود. دو نوع معروف تقارن، تقارن دوطرفه و شعاعی هستند. تقارن دوطرفه یا آینهای به حالتی گفته میشود که چپ و راست یا بالا و پايین یک ترکیببندی با یکدیگر یکسان باشند. مانند فرم بدن ما، بیشتر میوهها و حروفی مانند A و B و H. در تقارن شعاعی، قسمتهای مشابه در اطراف یک مرکز قرار گرفتهاند. مانند ستارۀ دریایی یا بلور برف. تقارن در هر دوی عناصر هندسی یا الگوهای طبیعی شکلها دیده میشود.
تقارن یا عدم تقارن میتواند در تک تک عناصر یا رابطۀ آنها با یکدیگر دیده شود. در ترکیببندی عدم تقارن جذابیت بیشتری را ایجاد میکند. ترکیب تقارن و عدم تقارن با یکدیگر، چشم بیننده را به اين ترکيببندی جذب میکند.
استفاده از ارزشهای نور
ارزشهای نور به هاشور زدن از نور به سايه و ایجاد حس عمق طبیعی گفته میشود. چشم بیننده بهطور طبیعی به سمت قسمتی که بیشترین کنتراست تیرگی (جایی که تیرهترین سايه با روشنترین نور برخورد میکند) کشیده میشود. ما عموماً ارزشهای نور را بر روی طرح میگذاریم تا چشم بیننده را به سمت مهمترین بخش ترکیببندی هدایت کنیم. ارزشهای نور همچنین بر تنظیم کردن نوع ترکیببندی کمک میکند.
ایجاد نقطۀ كانونی
عنصر اساسی در یک ترکیببندی موفق، ایجاد بیش از یک نقطۀ توجه، بدون بهوجود آوردن هرگونه سردرگمی در مورد موضوع طرح است. معمولاً ترکیببندیها از یک عنصر بزرگ و اصلی تشکیل شدهاند، که توسط گروهبندی، جایگیری و تیرگی عناصر کوچکتر بالانس و متعادل میشوند. هدایت چشم بیننده توسط نقطۀ کانونی ثانویه به حرکت چشم درون ترکیببندی کمک کرده و باعث میشود که بیننده از کل طرح لذت ببرد.
نقطۀ کانونی باید توسط اندازه، کیفیت خطوط، جایگیری در نمای تصویر و حمایت و پشتیبانی عناصر ثانویۀ طرح بلافاصله قابل شناسایی بوده و چشم بیننده را به خود جذب کند. چشم بیننده عموماً بعد از نقطۀ کانونی اصلی به سمت نقطۀ کانونیهای ثانویه حرکت میکند. نقطۀ کانونی ثانویه عموماً عنصری با اندازۀ کوچکتر و یا جزئیات کمتر از نقطۀ کانونی اصلی است. نقطۀ کانونی ثانویۀ بعدی، احتمالاً در فاصلۀ دورتری قرار گرفته و اندازۀ آن کوچکتر و جزئیات بسیار کمتری دارد و فضای بسیار کمی از طرح را اشغال میکند. این نقطۀ کانونیهای ثانویه برای ایجاد توقف چشم بیننده پیش از برگشتن به نقطۀ کانونی اصلی، در هنگام گردش در اطراف ترکیببندی قرار داده میشوند.
برگرفته از کتاب ترکیببندی پویا (نویسنده: ویلیام اف. پاول؛ مترجم: پیمانه پاکیزهروح)